مقاله های من در نی نی بلاگ

داستان کوتاه موقع خواب – 9

داستان کوتاه آلیس در سرزمین عجایب این داستان کوتاه آلیس در سرزمین عجایب است. آلیس به همراه خواهرش روی یک نیمکت نشسته است و واقعاً نسبتاً بی حوصله است. ناگهان ، یک خرگوش سفید از کنار آن عبور می کند ، ساعت خود را چک می کند و با تأسف گفت که دیر می شود. آلیس خرگوش را در زیر سوراخ دنبال می کند که در آن یک بطری با یادداشت می یابد که می گوید: "مرا بنوش". کنجکاوی آلیس می نوشد و خودش را کوچک می کند. او اکنون با یک درب کوچک در اتاق جا می گیرد. پشت درب ، یک باغ زیبا وجود دارد و آلیس تصمیم می گیرد برای پیاده روی برود. در باغ ، او با یک کاترپیلار که روی یک قارچ بزرگ نشسته است ، ملاقات می کند و یک لوله آب را می کشید. هنگامی که آلیس دود نا...
15 فروردين 1399

داستان کوتاه موقع خواب – 8

داستان دو دانه این یکی از شگفت انگیز ترین داستان های الهام بخش بچه ها برای خواندن است. دو دانه کنار هم در خاک حاصلخیز قرار دارند. دانه اول گفت: "من می خواهم رشد کنم! من می خواهم ریشه های خود را به عمق خاک زیر من بفرستم و جوانه هایم را از طریق پوسته زمین بالاتر از من پرتاب کند. من می خواهم جوانه های مناقصه خود را مانند پرچم ها برای اعلام آمدن بهار بریزم. می خواهم گرمای خورشید را بر چهره خود حس کنم و نعمت شبنم صبح بر روی گلبرگهایم. " و بنابراین ، او رشد کرد. از طرف دیگر ، دانه دوم گفت: "هوم! اگر ریشه هایم را به زیر زمین بفرستم ، نمی دانم در تاریکی با چه روبرو خواهم شد. اگر راه خود را به سمت خاک سخت بالای من سوق دهم ، ممکن ...
14 فروردين 1399

داستان کوتاه موقع خواب – 7

خوشبختی این یکی از داستانهای کوتاه الهام بخش با اخلاق است. روزی روزگاری ، گروهی از پنجاه نفر برای شرکت در یک سمینار رفتند. این سمینار در زمان تعیین شده آغاز شد و مدتی ادامه یافت. وقتی ناگهان ، گوینده ایده داشت ، بنابراین سمینار را متوقف کرد و اعلام کرد: "بگذارید فعالیت گروهی داشته باشیم. من مطمئن هستم که همه ما از آن لذت خواهیم برد. " وی ادامه داد: "این فعالیت به شما درسی در مورد هدف واقعی زندگی ما می بخشد. بنابراین مراقب باشید و تمام تلاش خود را بکنید! " در مرحله بعد ، بلندگو چند بادکنک آورد و یک بالن را به هر شخص در اتاق کنفرانس تحویل داد. سپس به آنها دستور داد كه نامهای خود را با نشانگر روی بالن هایی كه داشتند بن...
13 فروردين 1399

داستان کوتاه موقع خواب – 6

خشم و عشق این یکی از داستانهای خوب الهام بخش برای کودکان است. روزگاری در آنجا مردی زندگی می کرد که عاشق ماشین قرمز جدیدش بود. او یک پسر 5 ساله داشت که دوباره و دوباره به پدرش زنگ می زد تا اوقات با کیفیت را سپری کند. اما ، این مرد خیلی مشغول جلا دادن ماشین قرمز جدید خود بود. پسر كوچك نزد پدرش دويد و او را بغل كرد اما پدر گفت كه مزاحم او نشويد. پسر کوچک مشتاقانه منتظر بازی پدرش با او بود. به زودی ، او یک سنگ رنگارنگ پیدا کرد و شروع به خراش خطوط در آن طرف ماشین کرد. با دیدن این ، پدر سنگ رنگارنگ را از دست فرزندش گرفت. او حال خود را از دست می دهد و شروع به ضربه زدن به فرزند خود روی دست با دهانه می کند. وقتی پدر به هوش آمد ، بلافاصله پسرش ...
12 فروردين 1399

داستان کوتاه موقع خواب – 5

تمام مشکلات خود را از بین ببرید این یکی از شگفت انگیزترین داستان های الهام بخش برای کودکان است. روزی روزگاری در آنجا مردی زندگی می کرد. این مرد الاغهای زیادی برای کمک به تجارت در تجارت خود داشت. در میان آنها ، یک خر قدیمی وجود داشت. حالا این خر قدیمی مدتها با تاجر بوده است. بنابراین ، بازرگان به خر خر خود علاقه مند شده بود. یک روز که بازرگان و الاغهایش از سفر برمی گشتند ، الاغ پیر به یک گودال باز افتاد. الاغ شروع به داد زدن و گریه كردن كرد. تاجر فریاد زد: "اوه نه". "من حتی طناب ندارم. من باید الان چه کار کنم؟" تاجر برای کمک به اطرافش نگاه کرد. اما مرد نتوانست چیزی پیدا کند که به او کمک کند تا خر را بیرون بیاورد. در...
11 فروردين 1399

داستان کوتاه موقع خواب – 4

داستان  مداد وپاک کن این یکی از بهترین داستانهای الهام بخش برای بچه ها است. روزی مداد و پاک کن در حال صحبت کردن در مورد کار یکدیگر بودند. هر دوی آنها بخاطر زحمت و تلاش خود از یکدیگر ستایش می کردند. هر دوی آنها می دانستند که آنها بدون یکدیگر هیچ چیز نیستند. به زودی ، مداد شروع به رسم یک خط مستقیم کرد. پاک کن به مداد نگاه می کرد. ناگهان ، مداد تعادل خود را از دست داد و خط مستقیم ایجاد شده توسط مداد خراب شد. حالا مداد خیلی ناراحت شد زیرا می دانست که پاک کن به دلیل اشتباه خود باید متحمل شود. مداد به پاک کن گفت: "من خیلی متاسفم!" پاک کن نمیدانست که چه مداد راجع بهش صحبت می کند ، بنابراین پرسید: "برای چه دوست عزیزم؟"...
10 فروردين 1399

داستان کوتاه موقع خواب – 3

داستان سه آرزو این افسانه کوتاه به نام "سه آرزو" است. روزی روزگاری ، یک نجار چوب و همسرش در جنگل زندگی می کردند. او خیلی سخت کار کرد آنها فقیر بودند اما بسیار خوشحال بودند. یک روز ، نجار به دنبال برخی از درختان برای بریدن بود. او یک درخت بسیار قوی و بلند در جنگل پیدا کرد. وقتی سعی کرد آنرا خرد کند ، ناگهان صدایی شنید. "لطفا کمکم کن!" نجار چوب به دنبال جایی بود که صدا از کجا می آید. از درخت افتاده پشت سر او آمد. نگاهی به پایین انداخت و پری را در زیر درخت دید. بال های پری زیر درخت افتاده گیر کرده بودند! "لطفا ، به من کمک کنید تا از اینجا خارج شوم. بالهای من زیر این درخت گیر کرده است. " "اوه پری ضعیف...
9 فروردين 1399

داستان کوتاه موقع خواب – 2

هانسل و گرتل داستان این داستان معروف هانسل و گرتل برای کودکان است. یک بار در آنجا یک چوب نجاری ضعیف ، همسر و دو فرزندش ، هانسل و گرتل زندگی می کردند. نجار و همسرش دیگر نمی توانستند از فرزندان خود مراقبت کنند. بنابراین ، آنها تصمیم گرفتند که آنها را در وسط جنگل ترک کنند. وقتی بچه ها این را شنیدند ، بسیار وحشت کردند. آنها در طی راهی که پدرشان آنها را گرفته بود ، نقشه ای برای ریختن سنگریزه ارائه دادند. تمام کاری که آنها باید انجام دهند این بود که خط ریگهای برگشت به خانه را دنبال کنند. والدین آنها از دیدن آنها شگفت زده شدند و تصمیم گرفتند که آنها را دوباره بگیرند. هانسل و گرتل تصمیم گرفتند که این بار خرده نان ها را از بین ببرند ، زیرا ری...
7 فروردين 1399

چرا کودک من گریه می کند؟

چرا کودک من گریه می کند؟ نوزادان معمولاً 2 تا 3 ساعت در روز را به گریه می گذرانند. به طور عادی ، کودک مؤمن می تواند برای نوزادان و والدین نیز ناراحت کننده باشد. نوزادان گاهی بدون هیچ دلیل واضح و گرسنگی سر می دهند. اما اوقات دیگر ، آنها در تلاشند تا چیزی را با اشکشان به شما بگویند. دلایل گریه با کمی حس مشترک و خوابیدن ، ممکن است بتوانید بفهمید که چگونه کودک خود را راحت کنید. گرسنگی در طی 3 ماه اول زندگی ، نوزادان معمولاً هر دو ساعت یکبار تغذیه می کنند. وقتی می خواهند غذا بخورند ، معمولاً فریادهای کوتاه و پائین می بینند که بلند می شوند و می افتند. خستگی بر خلاف اکثر بزرگسالان ، نوزادانی که بیش از حد کار می کنند یا خسته ...
6 فروردين 1399