مقاله های من در نی نی بلاگ

داستان کوتاه موقع خواب – 9

1399/1/15 19:58
نویسنده : درسا
316 بازدید
اشتراک گذاری

داستان کوتاه آلیس در سرزمین عجایب
این داستان کوتاه آلیس در سرزمین عجایب است. آلیس به همراه خواهرش روی یک نیمکت نشسته است و واقعاً نسبتاً بی حوصله است. ناگهان ، یک خرگوش سفید از کنار آن عبور می کند ، ساعت خود را چک می کند و با تأسف گفت که دیر می شود.
آلیس خرگوش را در زیر سوراخ دنبال می کند که در آن یک بطری با یادداشت می یابد که می گوید: "مرا بنوش". کنجکاوی آلیس می نوشد و خودش را کوچک می کند. او اکنون با یک درب کوچک در اتاق جا می گیرد. پشت درب ، یک باغ زیبا وجود دارد و آلیس تصمیم می گیرد برای پیاده روی برود.
در باغ ، او با یک کاترپیلار که روی یک قارچ بزرگ نشسته است ، ملاقات می کند و یک لوله آب را می کشید. هنگامی که آلیس دود ناشی از کاترپیلار را استنشاق می کند ، او شروع به دیدن کل جهان در شکل ها و رنگ های عجیب می کند. خوشبختانه ، این دوام زیادی ندارد و آلیس به دنبال خرگوش ادامه می دهد.
او خود را در یک مهمانی چای با مارس هار ، دیوانه هاتتر و خرگوش می یابد. آنها با زمان مشاجره می کنند ، به همین دلیل همیشه ساعت 6 بعد از ظهر در آنجا است.
آلیس هنوز هم بیشتر قدم می زند و با سه باغبان که شبیه کارت های بازی هستند ملاقات می کند. آنها به دلیل اینکه بطور تصادفی گل رز سفید کاشته اند ، آنها گل رز را به رنگ قرمز می کشند.
ملکه قلب با مهمانانش وارد باغ می شود و خرگوش سفید نیز در آنجا است. آنها قصد دارند کروکت بازی کنند ، با جوجه تیغی برای توپ ، فلامینگو برای بازارچه و سرباز برای حلقه ها.
وقتی در قلعه برمی گردند ، می فهمند که کسی پادشاه ملکه را دزدیده است! ملکه بسیار عصبانی است و فکر می کند که آلیس این کار را کرده است. آلیس دوباره رشد می کند و این امر باعث می شود که ملکه مقصر باشد. همه افراد ملکه فکر می کنند که آلیس نیز مقصر است و تقریباً او را به زندان می اندازند.
در آن لحظه آلیس از روی نیمکت کنار خواهرش بیدار می شود و به نظر می رسد همه اینها یک رویا بود!
 

پسندها (1)

نظرات (0)