مقاله های من در نی نی بلاگ

داستان کوتاه موقع خواب – 6

1399/1/12 19:37
نویسنده : درسا
293 بازدید
اشتراک گذاری

خشم و عشق
این یکی از داستانهای خوب الهام بخش برای کودکان است. روزگاری در آنجا مردی زندگی می کرد که عاشق ماشین قرمز جدیدش بود. او یک پسر 5 ساله داشت که دوباره و دوباره به پدرش زنگ می زد تا اوقات با کیفیت را سپری کند. اما ، این مرد خیلی مشغول جلا دادن ماشین قرمز جدید خود بود. پسر كوچك نزد پدرش دويد و او را بغل كرد اما پدر گفت كه مزاحم او نشويد.
پسر کوچک مشتاقانه منتظر بازی پدرش با او بود. به زودی ، او یک سنگ رنگارنگ پیدا کرد و شروع به خراش خطوط در آن طرف ماشین کرد. با دیدن این ، پدر سنگ رنگارنگ را از دست فرزندش گرفت. او حال خود را از دست می دهد و شروع به ضربه زدن به فرزند خود روی دست با دهانه می کند.
وقتی پدر به هوش آمد ، بلافاصله پسرش را به بیمارستان برد. متأسفانه به دلیل شکستگی های متعدد کودک کوچک انگشتان دست خود را از دست داد. پسر کوچک پدرش را با درد زیادی در چشمانش دید و از او پرسید: "بابا ، انگشتان من چه زمانی برمی گردد؟" پدرش از دیدن درد پسرش چنان صدمه دیده بود که در طبقه پایین جایی که ماشینش را پارک کرده بود ، پایین رفت. او بارها و بارها ماشین خود را لگد زد و خود را لعنت کرد.
هنگامی که او نزدیک خراش ها شد و سعی کرد آن را بخواند ، خراش ها با قلبی بزرگ "من دوست دارم تو را دوست دارم" خوانده شده است. او که از اقدامات خود ویران شده بود ، واقعاً احساس پشیمانی کرد برای کاری که با پسرش کرد.
خشم و عشق محدودیتی ندارد. باید اقدامات و سخنان آنها را عاقلانه انتخاب کرد. عصبانیت فقط شما را از بین می برد. شناختن دلیل همه چیز بسیار مهم است. اگر پدر به جای ماشین جدیدش مدتی را با پسرش می گذراند ، این اتفاق نمی افتاد.

اخلاق داستانهای الهام بخش برای کودکان: همیشه به یاد داشته باشید ، چیزهایی باید مورد استفاده قرار گیرند و مردم را دوست داشته باشیم.

پسندها (1)

نظرات (0)