داستان کوتاه موقع خواب – 11
کشیش رویایی این یک داستان عالی Panchatantra برای کودکان است. مدتها پیش کشیشی زندگی می کرد که بسیار تنبل بود. به دلیل تنبلی ، او به سختی می توانست چیزی بدست آورد. او هم فقیر بود. حالا ، این کشیش نمی خواست سخت کار کند. او همیشه آرزو داشت روزی ثروتمند شود. او با التماس صدقه ، کره و نان خود را به دست می آورد. یک روز خوب ، او به عنوان بخشی از صدقه یک گلدان شیر گرفت. او بسیار خوشحال بود و با گلدان شیر به خانه رفت. او خیلی زود شیر را جوشانده ، نیمی از آن را نوشید و شیر باقیمانده را در گلدان نگه داشت. وی سپس برای تبدیل شیر به کشک ، کشک کمی در گلدان اضافه کرد. بعداً او خوابید. به زودی ، او در خواب بیداد و عمیق بود و در حالی که خواب بود ، رویای...