مقاله های من در نی نی بلاگ

داستان کوتاه موقع خواب – 11

1399/1/17 12:29
نویسنده : درسا
80 بازدید
اشتراک گذاری

کشیش رویایی
این یک داستان عالی Panchatantra برای کودکان است. مدتها پیش کشیشی زندگی می کرد که بسیار تنبل بود. به دلیل تنبلی ، او به سختی می توانست چیزی بدست آورد. او هم فقیر بود. حالا ، این کشیش نمی خواست سخت کار کند. او همیشه آرزو داشت روزی ثروتمند شود. او با التماس صدقه ، کره و نان خود را به دست می آورد.
یک روز خوب ، او به عنوان بخشی از صدقه یک گلدان شیر گرفت. او بسیار خوشحال بود و با گلدان شیر به خانه رفت. او خیلی زود شیر را جوشانده ، نیمی از آن را نوشید و شیر باقیمانده را در گلدان نگه داشت. وی سپس برای تبدیل شیر به کشک ، کشک کمی در گلدان اضافه کرد. بعداً او خوابید.
به زودی ، او در خواب بیداد و عمیق بود و در حالی که خواب بود ، رویای گلدان کش را شروع کرد. او خواب دید که اگر بتواند ثروتمند شود به نوعی تمام بدبختی هایش از بین می رود. تخیل او به گلدان شیر تبدیل شده بود که به تدریج پنیر تبدیل شده است.
او رویای و رویای خود را دید و فکر کرد ، "تا فردا صبح ، گلدان شیر به کشک تبدیل می شود. سپس من پنیر را خرد می کنم و کره را از آن درست می کنم. کره را گرم می کنم و از آن چربی می کنم. پس از آن به بازار خواهم رفت و آن گچ را می فروشم و از آن پول خوبی می گیرم. با این پول ، مرغ می خرم. مرغ تخم خواهد گذاشت که تخم می گذارد و مرغ های زیادی نیز در آن وجود خواهد داشت. این مرغ ها به نوبه خود صدها تخم می گذارند و به زودی مزرعه مرغ خود را خواهم داشت. " او به رویاپردازی ادامه می داد.
رویای او ادامه داد: "من مرغ های مرغ خود را به فروش می رسانم و برخی گاوها را خریداری می کنم و یک لبنیات شیر را باز می کنم. همه مردم شهر از من شیر می خرند. من بسیار ثروتمند خواهم شد و به زودی جواهرات خریداری می کنم. شاه تمام جواهرات را از من خریداری می کند. من آنقدر پولدار خواهم شد که بتوانم با یک دختر فوق العاده زیبا از یک خانواده ثروتمند ازدواج کنم. بزودی یک پسر خوش تیپ خواهم داشت. اگر او مرتکب بدی شود ، من بسیار عصبانی خواهم شد و به او درس می آموزم ، با چوب بزرگی به او ضربه می زنم. "
در حالی که در حال خواب بود ، او به طور غیر ارادی چوبی را که در کنار تختخوابش نگه داشته شد ، برداشت و با فکر اینکه کتک می زند پسرش است ، چوب را بلند کرد و به گلدان برخورد کرد. گلدان شیر شکسته شد و او از جوی روز بیدار شد.
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)